فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 خرداد 1404

پایگاه خبری شاعر

شکوه از گرفتاری و مدح یکی از بزرگان

ای شـاد بـه تـو جـان مـن و جـان جـهانـیهـر روز فـزون بــادا در جــان تــو جــانـیخــالـی نـه ای از مـکـرمـت و حــری روزیفــارغ نـه ای از رادی و افــضـ…

ای شـاد بـه تـو جـان مـن و جـان جـهانـیهـر روز فـزون بــادا در جــان تــو جــانـی
خــالـی نـه ای از مـکـرمـت و حــری روزیفــارغ نـه ای از رادی و افــضــال زمـانـی
پـــیــدا شــود از رادی و از دولــت هــر روزدر جــاه تــو و مـال تــو سـودی و زیـانـی
نـه راسـت تـر از فـکـرت و از رای تـو تـیرینـه تـیزتـر از عـزم و مـضـای تـو سـنـانـی
هـنـگــام خــزانـســت ز مـهـر تــو بــهـاریدر فـصـل بـهـارسـت ز کـیـن تـو خـزانـی
جـاه تـو بـه شادی ها گشتـسـت ضمینیجـود تـو بـه روزی ها کرده سـت ضمانی
در دولـت امـروز بــه چــرخ ایـمـنـم از چـرخزیـرا کـه مـرا جـاه تــو داده سـت امـانـی
شـکـر ایزد را هـسـت بـه فـر تـو لـبـاسـیوز دولـت تـو هسـت بـحـمـدالـلـه نـانـی
نـزد تـو سـبــک بـودم از بــس کـه گـرانـیآری بـر تـو گشـتـه ام اکـنون چـو گـرانی
والـلـه کـه مـرا پـاک تـر از آب یقـین اسـتتـابــد نـبــری بــر مـن بــیـچـاره گـمـانـی
نگذاشتـه ام طبـع و زبـان را بـه همه وقتبــیـکــار ز شــکـر و ز ثــنـای تــو زمـانـی
در حبـس چـه آید ز من و من بـه چـه ارزمکـامـروز نـمـی بــیـنـم جــز زنـدانـبــانـی
فـــردا اگـــر از دولـــت تـــو یـــاری یـــابـــمجــاه تــو مـرا نـدهـد دسـتــی و تــوانـی
چـون ابــر پــدیـد آرم در مـدح تـو طـبــعـیچـون رعـد گشـاده کـنم از شـکـر زبـانی
در نـعـمـت تـو هر روز بـه مـوج آرم بـحـریدر مـدح تـو هـر روز بـه عـرض آرم کـانـی
گـر چـرخ سـتـمـکـار دریـن بـنـدم بــکـشـداین گـفـتـه مـن مـانـد آخـر بـه نـشـانـی
گـر هـیچ بـه فـر تـو گـشـاده شـوم از بـنـددر پـیش خـودم بـینی بـر بـسـتـه میانی
بخشای به من از سر شفقت تو که هرگزمظلوم تر از من بـه جهان نیست جوانی
شخـصی شده از خـوردن اندوه چـو موییقـدی شـده از رنج کـشـیدن چـو کـمانی
این نام نخـواهی کـه بـزرگـان همـه گـویندبــنـده اســت فــلـانـی را امـروز فـلـانـی
تــا بــه رزمـی آیـد ز دو مـخـلـوق نـتـاجـیتــا بــر فـلـک افـتـد ز دو سـیـاره قـرانـی
مشـغـول همه سـالـه یمین تـو بـه رطـلیآراسـتــه هـمـواره یـسـارت بــه عـنـانـی
گـوش تـو بـه الـحـانی چـون نغـمـه بـلـبـلچشم تـو بـه معشوق چون صورت مانی
آسـوده شـود ارجــو از امـن تــو مـســعـودزانگونه که آسوده شدست از تو جهانی
در طـبــع نـکـوخــواه تــو نـوری و ســروریدر مـغـز بــدانـدیـش تــو نـاری و دخـانـی

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج