فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شورم را

من سازم : بندی آوازم برگیرم بنوازم بر تارم زخمه لا می زنن راه فنا می زن من دودم می پیچم می لغزم نابودم می سوزم می سوزم فانوس تمنایم گل کن تو مرا ودرآ …

من سازم : بندی آوازم
برگیرم بنوازم بر تارم زخمه لا می زنن راه فنا می زن
من دودم می پیچم می لغزم نابودم
می سوزم می سوزم فانوس تمنایم گل کن تو مرا ودرآ
ایینه شدم از روشن و از سایه بری بودم دیو و پری آمد
دیو و پری بودم در بی خبری بودم
قرآن بالای سرم بالش من انجیل بستر من تورات و زبر پوشم اوستا می بینم خواب بودایی در نیلوفر آب
هر جا گلهای نیایش رست من چیدم دسته گلی دارم
محراب تو دور از دست : او بالا من در پست
خوشبو سخنم نی ؟ باد بیا می بردم بیتوشه شدم در کوه کجا گل چیدم گل خوردم
در رگ ها همهمه ای دارم از چشمه خود آبم زن آبم زن
و به من یک قطره گوارا کن شورم را زیبا کن
باد انگیز درهای سخن بشکن جاپای صدا می روب هم دود چرا می بر هم موج من و ما و شما می بر
ز شبنم تا لاله بیرنگی پل بنشان زین رویا در چشمم گل بنشان گل بنشان

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج