فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 3 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شهلا نوروزی – در فکر رفتن هستی و من ناتوانم

در فکر رفتن هستی و من ناتوانم-
بعد از تو حتی یک نفس تنها بمانم

غرق خیالت میشوم، درگیر حست
یاد تو را هم در کنارم مینشانم

عمری میان عقل و دل جنگ و جدال است
از لحظه ای که عشق را دادی نشانم

رو زرد و چشمم سرخ و لبهایم کبود است
دیگر به لطفت جور شد رنگین کمانم

لب را ببین آهنگ رفتن میزند، وای!
ابری شده ،،، باران گرفته آسمانم

قدری بمان! در سینه ام آشوب و بلواست!
گِل شد زمین از گریه های بی امانم!

در گیر و دار رفتنت مبهوت و منگم
قصد سفر کردی چرا؟! من که همانم!

این را بدان! بارفتنت می میرد این دل!
با من بمان کنج قفس ! آرام جانم!

#شهلا_نوروزی

شاعر شهلا نوروزی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو