فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

شهلا نوروزی – حضرت غروب

پر می کشی چو چلچله ها در هوای من
از انزوا در آمده ای با صفا ی من

ای فصل خوب عاشقی ای حضرت ِغروب
تا آسمان بیا و بپر پا به پا ی من

در فصل فصل یاد تو پاییز دیگرم
زاییده یِ خیال منی هم صدای من

آغوش تو به وسعت دنیا غریبه بود
آرامشم شدی که شوی آشنای من

از حس و حال این دل خود گفته ام ولی
شعری سروده ای شبی از انزوای من

یادت نرفته یک شبی اما میان جمع
یک بیت گفته ای و شد آن هم بلایِ من

“تنـها نہ مـن بہ عشـق نـگاہ تـو زنـدہ ام
حتے شـدسـت عـاشق چشـمت خداےمن”

#شهلا_نوروزی

شاعر شهلا نوروزی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو