برده اند از مردمان هر دیاری دین و کیش
هر جماعت از جوانان یا که پیرانی ز ریش
هر جماعت از جوانان یا که پیرانی ز ریش
پسته خندان قوچان بر لبش لبخند نیست
این دهان وامانده از زیبا رخان شهر خویش
زیره کرمان چنین عطری ز خود هرگز نداشت
بوی زلف نازنینان عطر او را کرد بیش
یا اگر طغیان کند زاینده رود در اصفهان
دختری تن شسته در خواجو شده حالش پریش
ایل ما هم دلبری دارد که تنها با نگاه
گله ی غم می برد بر سینه ما گرگ و میش
شاعر شهرام آرمان فرد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو