نازنين بانوي من ، گر نمايي رخ به من
هم چو خورشيد شهير مى رهاني اهرمن
هم چو خورشيد شهير مى رهاني اهرمن
گيسوانِ باز تو ، آنچنان رخشان شود
گو ئيا خورشيد ناز ، مي دمد در انجمن
پا به پايت مى دوم ، مي شوم تسليم تو
گر روم راه دگر ، مي شوم در تركمن
آنچنان عشوه گري ، مى بري طاقت ز من
هر نگاهى مي برم ، مي شوي تو ياس من
پلكي از چشمان تو ، خرمنى آتش زند
آتشي بر پا شود ، يا كه عشقت بَهرِ من
شاكي از خالق بزد دم به دم از لطف يار
غافل از قسمت كه او ، مى شود در ختم من
شاعر شهاب الدين كلانتري(شاكي)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو