امشب ز رخـش انجـمنم خلد بـرین استحوری که خدا وعده بـه من داده همین استرفتن به سلامت ز در دوست گمان استمردن بـه ملـامـت ز غـم عـشـق یقـین اسـتگفتـم که …
امشب ز رخـش انجـمنم خلد بـرین است | حوری که خدا وعده بـه من داده همین است |
رفتن به سلامت ز در دوست گمان است | مردن بـه ملـامـت ز غـم عـشـق یقـین اسـت |
گفتـم که گرفت آتـش عشق تـو جـهان را | گفتـا صفت عشـق جـهان سـوز چـنین اسـت |
فـریـاد کـه پــیـوسـتــه ز ابــروی تــو مـا را | هر گـوشـه کـمـاندار بـلـایی بـه کـمین اسـت |
چــون زخــم دل اهـل نـظــر تــازه نـمــانـد | تـا پـسـتـه خـندان تـو حـرفـش نمکـین اسـت |
داغ ستـمت مرهم جـان های ستـم کش | سـودای غـمـت شـادی دلـهای غـمین اسـت |
کــی بـــاز شــود کــار گــره در گــره مــن | تـا طره مشکین تـو چـین بـر سر چـین اسـت |
هم روی دلـارای تـو بـر هم زن روم اسـت | هـم چـین سـر زلـف تـو غـارتـگـر چـین اسـت |
ایـن صـورت زیـبــا کـه تـو از پـرده نـمـودی | شــایـســتــه ایـوان مـلـک نـاصـر دیـن اســت |
آن شاه جوان بـخت فلک بخت ملک رخت | کز خـنجـر خـود تـاجـور و تـخـت نشـین اسـت |
هم گوشه تاجش سبـب دور سپهر است | هـم پـایه تـخـتـش جـهـت عـلـم زمـین اسـت |
هم بـرق دم خنجـر او سانحـه سوز است | هم چـشـم دل روشـن او حـادثـه بـین اسـت |
هم حـرف دعایش همه را ورد زبـان است | هم نام شریفش همه جان نقش نگین است |
شـاها سـخـن از مدح تـو تـا گفت فروغی | الحـق که ادای سخـنش سـحـر مبـین اسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج