مهلت دور سـبـکسـیر جـهان اینهمه نیسـتتوشه بردار و روان شو که زمان اینهمه نیستمرگ در چـشم سـبـک عقل، شکوهی داردپـیش اربـاب دل این رطـل گران اینهمه نیسـ…
مهلت دور سـبـکسـیر جـهان اینهمه نیسـت | توشه بردار و روان شو که زمان اینهمه نیست |
مرگ در چـشم سـبـک عقل، شکوهی دارد | پـیش اربـاب دل این رطـل گران اینهمه نیسـت |
مشکل از خاک سر کوی تو برخاستن است | ورنه بـرخاستـن از هر دو جـهان اینهمه نیست |
دردم ایـن اسـت کـه از یـار جــدا مـی گـردم | گر نبـاشد غم جـانان، غم جـان اینهمه نیست |
غـنچـه مـی لـرزد از افـسـردگـی خـود، ورنه | بـا دل گـرم، دم سـرد خـزان اینـهـمـه نـیـسـت |
آتـشـین رویی اگـر در صـف مـحـشـر بـاشـد | چشم بـستـن ز تـماشای جنان اینهمه نیست |
گــل رخــســار تـــو دارد مــدد از جــای دگــر | ورنـه تـشـریف بـهـار گـذران اینـهـمـه نـیـسـت |
غـنچـه گـل بـه خـمـوشـی دل بـلـبـل را بـرد | حـسن گویا چـو بـود، تـیغ زبـان اینهمه نیسـت |
مــیـوه گــر در عــوض ســنـگ دهـی، آزادی | رتـبـه بـی بـری ای سـرو روان اینهمـه نیسـت |
مـی تــوان کــرد بــه یـک آه دل گــردون نـرم | زور در قبـضه این سـخـت کمان اینهمه نیسـت |
روی خـود را مـگـر از اشـک نـدامـت شـوییم | ورنـه در روی زمـین آب روان اینـهـمـه نـیـسـت |
سـایه را دسـت بـه خـورشید نبـاشـد صائب | دل چـو بـیدار بـود، خـواب گران اینهمه نیسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج