ما گدایان بـعد از این از کار و بـار آسـوده ایمچـون بـه روزی قـانعـیم از روزگـار آسـوده ایمهرکسـی بـر قـدر همت اعـتـبـاری کـرده اندمـا تـوکـل کـرده ایـ…
ما گدایان بـعد از این از کار و بـار آسـوده ایم | چـون بـه روزی قـانعـیم از روزگـار آسـوده ایم |
هرکسـی بـر قـدر همت اعـتـبـاری کـرده اند | مـا تـوکـل کـرده ایـم از اعـتــبــار آسـوده ایـم |
دیگران در بحر حرص ار دست و پائی میزنند | مـا قـنـاعـت کـرده ایم و بـر کـنـار آسـوده ایم |
در پـی مستی خماری بـود و ما را وین زمان | ترک مستی چون گرفتیم از خمار آسوده ایم |
اهـل دنـیـا فـخـر خـود جـوینـد و عـار دیگـران | حـالیا ما چـون عبـید از فخـر و عار آسوده ایم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج