چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنهازیرا که منم بـی من بـا شاه جـهان تـنهاای مـشـعـلـه آورده دل را بــه سـحـر بــردهجان را بـرسان در دل دل را مستـان…
چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنها | زیرا که منم بـی من بـا شاه جـهان تـنها |
ای مـشـعـلـه آورده دل را بــه سـحـر بــرده | جان را بـرسان در دل دل را مستـان تنها |
از خشم و حسد جان را بـیگانه مکن بـا دل | آن را مگذار این جـا وین را بـمخـوان تـنها |
شـاهانه پـیامی کـن یک دعـوت عـامی کن | تا کی بود ای سلطان این با تو و آن تنها |
چـون دوش اگـر امشـب نایی و بـبـندی لب | صد شور کنیم ای جـان نکنیم فغان تـنها |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج