فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٨٣: ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا

ای یـار قـمـرســیـمـا ای مـطــرب شــکـرخــاآواز تـو جـان افـزا تــا روز مـشـیـن از پــاسـودی همگی سـودی بـر جـمله بـرافزودیتـا بـود چـنین بـودی تـا رو…

ای یـار قـمـرســیـمـا ای مـطــرب شــکـرخــاآواز تـو جـان افـزا تــا روز مـشـیـن از پــا
سـودی همگی سـودی بـر جـمله بـرافزودیتـا بـود چـنین بـودی تـا روز مشین از پـا
صـد شـهـر خـبـر رفـتـه کـای مـردم آشـفـتـهبـیدار شد آن خـفتـه تـا روز مشین از پـا
بـیـدار شـد آن فـتـنـه کـو چـون بـزنـد طـعـنـهدر کـوه کـنـد رخـنه تـا روز مـشـین از پـا
در خانه چنین جمعی در جمع چنین شمعیدارم ز تو من طمعی تـا روز مشین از پـا
مــیـر آمــد مــیـر آمــد وان بــدر مــنــیـر آمــدوان شکر و شیر آمد تـا روز مشین از پـا
ای بـانـگ و نـوایـت تـر وز بـاد صـبـا خـوشـتـرما را تـو بـری از سـر تـا روز مشین از پـا
مجـلس بـه تـو فرخـنده عشـرت ز دمت زندهچـون شـمع فروزنده تـا روز مشین از پـا
این چـرخ و زمین خیمه کس دید چنین خیمهای استن این خیمه تـا روز مشین از پـا
ایـن قــوم پــرنـد از تــو بــاکــر و فــرنـد از تــوزیـر و زبــرنـد از تـو تـا روز مـشـیـن از پـا
در بـحر چـو کشتـیبـان آن پـیل همی جـنبـانتـا مـنـزل آبــاقـان تـا روز مـشـیـن از پــا
ای خـوش نـفـس نـایـی بـس نـادره بـرنـایـیچون بـا همه بـرنایی تا روز مشین از پـا
دف از کـف دسـت آیـد نـی از دم مـسـت آیدبا نی همه پست آید تا روز مشین از پا
چون جـان خمشیم اما کی خسبـد جان جاناتـو بــاش زبـان مـا تـا روز مـشـیـن از پـا

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج