فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 4 مرداد 1403

شماره ٨٠٤: مکن ای دوست غریبم سر سودای تو دارم

مکن ای دوست غریبـم سر سودای تو دارممــن و بــالــای مــنـاره کــه تــمـنـای تــو دارمز تو سرمست و خمارم خبـر از خویش ندارمسـر خـود نـیـز نـخـارم کـه ت…

مکن ای دوست غریبـم سر سودای تو دارممــن و بــالــای مــنـاره کــه تــمـنـای تــو دارم
ز تو سرمست و خمارم خبـر از خویش ندارمسـر خـود نـیـز نـخـارم کـه تــقـاضـای تـو دارم
دل من روشن و مقبل ز چه شد با تو بگویمکـــه در ایــن آیــنــه دل رخ زیــبـــای تـــو دارم
مکـن ای دوسـت ملـامـت بـنگـر روز قـیامتهمـه مـوجـم همه جـوشـم در دریای تـو دارم
مشـنو قـول طـبـیبـان کـه شـکـر زاید صـفـرابه شکر داروی من کن چه که صفرای تو دارم
هله ای گنبـد گردون بـشـنو قـصـه ام اکنونکـه چـو تـو همـره مـاهم بـر و پـهنای تـو دارم
بـــر دربـــان تـــو آیــم نــدهــد راه و بـــرانــدخبـرش نیست که پـنهان چه تماشای تو دارم
ز درم راه نــبـــاشــد ز ســر بــام و دریــچــهســتــر الـلـه عــلـیـنـا چــه عـلـالـای تــو دارم
هله دربـان عـوان خـو مدهم راه و سـقط گوچـو دفـم می زن بـر رو دف و سـرنای تـو دارم
چـو دف از سـیلی مطـرب هنرم بـیش نمایدبـزن و تـجـربـه می کـن همـه هیهای تـو دارم
هله زین پـس نخروشم نکنم فتـنه نجـوشمبــه دلـم حـکـم کـی دارد دل گـویـای تــو دارم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج