بـزن آن پـرده نوشین که من از نوش تـو مسـتـمبــده ای حـاتــم مـسـتــان قـدح زفـت بــه دسـتــمهله ای سـرده مسـتـان بـه غضـب روی مگردانکـه مـن از عـربـده…
بـزن آن پـرده نوشین که من از نوش تـو مسـتـم | بــده ای حـاتــم مـسـتــان قـدح زفـت بــه دسـتــم |
هله ای سـرده مسـتـان بـه غضـب روی مگردان | کـه مـن از عـربـده نـاگـه قـدحـی چـند شـکـسـتـم |
چـه کم آید قدح آن را که دهد بـیست سبـوکش | بـشکن شیشه هستی که چو تـو نیست پـرستـم |
تـو مپـرسم که کیی تو بـده آن ساغر شش سو | چو شدم مست ببینی چه کسستم چه کسستم |
چـو من از بـاده پـرستـی شده ام غرقه مستـی | دگرم خیره چـه جـویی که من از جـوی تـو جـستـم |
بــده ای خــواجــه بــابــا مـکــن امـروز مــحــابــا | کـه رگ غــصــه بــریـدم ز غـم و غـصــه بــرســتــم |
چـو مـنـم سـایـه حـسـنـت بـکـنـم آنـچ بـکـردی | چو بـخوردی تـو بـخوردم چو نشستی تـو نشستـم |
منم آن مست دهلزن که شدم مست به میدان | دهـل خـویـش چـو پـرچـم بـه سـر نـیـزه بــبـسـتـم |
خـمـش ار فـانـی راهـی کـه فـنـا خـامـشـی آرد | چـو رهیدیم ز هـسـتـی تـو مـکـن بـاز بـه هـسـتـم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج