فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

شماره ٧٩٨: بزن آن پرده نوشین که من از نوش تو مستم

بـزن آن پـرده نوشین که من از نوش تـو مسـتـمبــده ای حـاتــم مـسـتــان قـدح زفـت بــه دسـتــمهله ای سـرده مسـتـان بـه غضـب روی مگردانکـه مـن از عـربـده…

بـزن آن پـرده نوشین که من از نوش تـو مسـتـمبــده ای حـاتــم مـسـتــان قـدح زفـت بــه دسـتــم
هله ای سـرده مسـتـان بـه غضـب روی مگردانکـه مـن از عـربـده نـاگـه قـدحـی چـند شـکـسـتـم
چـه کم آید قدح آن را که دهد بـیست سبـوکشبـشکن شیشه هستی که چو تـو نیست پـرستـم
تـو مپـرسم که کیی تو بـده آن ساغر شش سوچو شدم مست ببینی چه کسستم چه کسستم
چـو من از بـاده پـرستـی شده ام غرقه مستـیدگرم خیره چـه جـویی که من از جـوی تـو جـستـم
بــده ای خــواجــه بــابــا مـکــن امـروز مــحــابــاکـه رگ غــصــه بــریـدم ز غـم و غـصــه بــرســتــم
چـو مـنـم سـایـه حـسـنـت بـکـنـم آنـچ بـکـردیچو بـخوردی تـو بـخوردم چو نشستی تـو نشستـم
منم آن مست دهلزن که شدم مست به میداندهـل خـویـش چـو پـرچـم بـه سـر نـیـزه بــبـسـتـم
خـمـش ار فـانـی راهـی کـه فـنـا خـامـشـی آردچـو رهیدیم ز هـسـتـی تـو مـکـن بـاز بـه هـسـتـم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج