بـــه گــوشـــم نــالــه اغـــیــار دردآلــود مــی آیــددرین مـحـفـل زچـوب بـیـد بـوی عـود مـی آیدمـگـر بــال و پــر هـمـت بــه فــریـادم رســد، ورنـه…
بـــه گــوشـــم نــالــه اغـــیــار دردآلــود مــی آیــد | درین مـحـفـل زچـوب بـیـد بـوی عـود مـی آید |
مـگـر بــال و پــر هـمـت بــه فــریـادم رســد، ورنـه | چه قطع راه شوق از پای خواب آلود می آید؟ |
زتـمـکـین تـو صـبـح مـحـشـر از جـا بـرنمـی خـیزد | تـو گـر قـامـت بـر افـرازی قـیامـت زود می آید |
نبـیند مـرگ تـلـخ عـاشـقـان را هیچ سـنگـین دل! | هـنـوز از بــیـسـتــون فـریـاد دردآلـود مـی آیـد |
کـه خـود را بـر دل مـا خـاکـسـاران مـی زند یارب؟ | که آه از سـینه چـون زنبـور خـاک آلود می آید |
گـهـر بـر صـفـحـه آیـیـنـه خـود را چـون نـگـه دارد؟ | عـرق از چـهره صـافـش بـه دامـن زود می آید |
اگر دل را سبک خواهی، به لب مهر خموشی زن | کـه دود دل بـرون زین روزن مـسـدود مـی آید |
کسـی کاینجـا نشـوید چـهره از اشـک پـشیمانی | بــه صـحـرای جــزا بــا روی گـردآلـود مـی آیـد |
زحـیرانـی هـمـان در وادی سـرگـشـتـگـی مـحـوم | اگـر پـیـشـانـیـم بـر کـعـبـه مـقـصـود مـی آیـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج