فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٧٩١: همچشم آبله است دل اشکبار من

همچـشـم آبـلـه اسـت دل اشـکـبـار مندر پــرده دل اســت گــره نـوبــهـار مـنکـشـتـی در آب گـوهر مـن کـار می کـنددریــا تـــرســـت از گـــهــر آبـــدار م…

همچـشـم آبـلـه اسـت دل اشـکـبـار مندر پــرده دل اســت گــره نـوبــهـار مـن
کـشـتـی در آب گـوهر مـن کـار می کـنددریــا تـــرســـت از گـــهــر آبـــدار مــن
از پـاک گـوهری چـو صـدف در دل مـحـیطگهواره ای اسـت بـهر یتـیمان کـنار من
از ضعف نیست خاستنش چون خط غبـاربـر صـفـحـه دلی که نشـیند غـبـار من
دارد نـشــاط روی زمـیـن در کــنـار بــحــراز گـرد بـی کـسـی گـهر شـاهوار مـن
چـون حـرف دور ازان لب میگون فتـاده اممیخـانه ها کـم اسـت بـرای خـمار من
چـون گـردبـاد، بـال و پـر سـیر مـن شـودخــاری کـه سـربــرآورد از رهـگـذار مـن
از سایه تـخـم سوخـتـه را سبـز می کندسروی که قد کشد بـه لب جویبـار من
در راه ابــر نـیـسـت مـرا چـشـم انـتـظـارچـون عنبـرست از نفس خود بـهار من
آســوده از خــرابــی سـیـلـاب فـتــنـه امهمواری من است چو صحرا حصار من
هـر وادیـی کـه آیـد ازو بــوی خـون، بــوداز وحـشـت کـناره طـلـب لـالـه زار مـن
بـر صـفـحـه زمـین اثـر از کـوه غـم نمـانـدتــا آرمـیـده گـشـت دل بــی قـرار مـن
خـورشید چـون هلال شـود پـای در رکابچـون پـای در رکاب کند شـهسـوار من
دل می خورد ز قحط خریدار، عمرهاستدر ســیـنـه صـدف گـهـر شـاهـوار مـن
صـائب مـرا نظـر بـه خـزان و بـهار نیسـتبـر یک قرار جوش زند چشمه سار من

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج