ای دریغـا کـه حـریفـان همـه سـر بـنهادنـدبـاده عـشـق عـمـل کـرد و همه افـتـادندهـمـه را از تـبـش عـشـق قـبــا تـنـگ آمـدکـلـه از سـر بـنهادنـد و کـمـر…
ای دریغـا کـه حـریفـان همـه سـر بـنهادنـد | بـاده عـشـق عـمـل کـرد و همه افـتـادند |
هـمـه را از تـبـش عـشـق قـبــا تـنـگ آمـد | کـلـه از سـر بـنهادنـد و کـمـر بـگـشـادنـد |
این همه عربـده و تندی و ناسازی چیست | نه همـه همـره و هم قـافـلـه و هم زادند |
سـاقـیـا دسـت مـن و دامـن تـو مـخـمـورم | تــو بـــده داد دل مــن دگــران بــیــدادنــد |
مـن عـمـارت نـپــذیـرم کـه خــرابــم کـردی | ای خراب از می تو هر کی در این بنیادند |
ای خـدا رحـم کـن آن را که مرا رحـم نکـرد | بـه صفات تـو که در کشتـن من اسـتـادند |
بـیخـودم کـن که از آن حـالتـم آزادیهاسـت | بــنــده آن نـفــرم کــز خــود خــود آزادنــد |
دخــتــران دارم چــون مــاه پــس پــرده دل | مـــاه رویــان ســـمـــاوات مــرا دامــادنــد |
دخـتـرانـم چـو شـکـر سـرتـاسـر شـیریننـد | خـسـروان فـلـک انـدر پـیشـان فـرهـادنـد |
چـون همه بـاز نظر از جـز شـه دوخـتـه اند | گـرد مـردار نـگـردنـد نـه ایـشــان خــادنـد |
همه لـب بـر لب معـشـوق چـو نی نالـانند | دل ندارند و عجـب این که همه دلشـادند |
گـر فـقـیرنـد همـه شـیردل و زربـخـش انـد | ایـن فـقـیـران تــراشـنـده هـمـه خــرادنـد |
خود از آن کس که تراشیده تو را زو بتراش | دگـران حـیلـه گـر و ظـالـم و بـی فـریادنـد |
رو تـرش کرده چـرایی که خـریدارم نیسـت | عـاشــقـانـنـد تــو را مـنـتــظــر مـیـعـادنـد |
تـن زدم لـیـک دلـم نـعـره زنـان مـی گـویـد | بـاده عـشـق تـو خـواهم که دگرها بـادند |
شـمـس تـبـریز بـه نـور تـو کـه ذرات وجـود | همه در عـشـق تـو مـوم اند اگـر پـولـادند |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج