چـمـنی کـه جـمـلـه گـل ها بـه پـنـاه او گـریزدکـه در او خـزان نبـاشـد کـه در او گـلـی نریزدشـجـری خـوش و خـرامـان بـه مـیـانـه بـیابـانکه کسی به سایه …
چـمـنی کـه جـمـلـه گـل ها بـه پـنـاه او گـریزد | کـه در او خـزان نبـاشـد کـه در او گـلـی نریزد |
شـجـری خـوش و خـرامـان بـه مـیـانـه بـیابـان | که کسی به سایه او چو بخفت مست خیزد |
فلکی چو آسمان ها که بدوست قصد جان ها | کـه زحـل نیارد آن جـا که بـه زهره بـرسـتـیزد |
گـهـری لـطــیـف کـانـی بــه مـکـان لـامـکـانـی | بـویسـت اشـارت دل چـو دو دیده اشک بـیزد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج