هـم لـبـان مـی فـروشـت بـاده را ارزان کـنـدهم دو چشم شوخ مستت رطل را گردان کندهـم جـهـان را نـور بــخـشـد آفـتــاب روی تـوزهـر را تــریـاق ســازد کــف…
هـم لـبـان مـی فـروشـت بـاده را ارزان کـنـد | هم دو چشم شوخ مستت رطل را گردان کند |
هـم جـهـان را نـور بــخـشـد آفـتــاب روی تـو | زهـر را تــریـاق ســازد کــفــر را ایـمــان کــنـد |
هر که را در چشم آرد چشم او روشن شود | هـر کـه را از جــان بــرآرد عـرقـه جــانـان کـنـد |
چـونـک بــر کـرسـی بــرآیـد پــادشـاه روح او | چــرخ را بــرهـم درانــد عــرش را لــرزان کــنـد |
آنک از حاجـت نظر دارد بـه کاسه هر کسی | لـطـف او بـرگـیرد و همـکـاسـه سـلـطـان کـند |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج