آن زمـانی را کـه چـشـم از چـشـم او مـخـمور بـودچون رسیدش چشم بد کز چشم ها مستور بودشادی شب های ما کز مشک و عنبر پرده داشتشــادی آن صــبــح هــا کــز ی…
آن زمـانی را کـه چـشـم از چـشـم او مـخـمور بـود | چون رسیدش چشم بد کز چشم ها مستور بود |
شادی شب های ما کز مشک و عنبر پرده داشت | شــادی آن صــبــح هــا کــز یــار پــرکــافــور بــود |
از فراز عرش و کرسـی بـانگ تـحـسـین می رسید | تـا بـه پـشـت گـاو و مـاهـی از رخـش پـرنـور بـود |
هـر طـرف از حــسـن از بــدلـیـلـیـی کـاسـد شـده | ذره ذره هـمـچـو مـجـنـون عـاشـق مـشـهور بـود |
دل بــه پــیـش روی او چــون بــایـزیـد انــدر مــزیـد | جــان در آویـزان ز زلـفـش شــیـوه مـنـصــور بــود |
شــمــع عــشــق افــروز را یـک بــار دیـگــر انــدرآر | کــوری آن کــس کـه او از عــشــرت مـا دور بــود |
ســـاقــیــی بـــا رطــل آمــد مــر مــرا از کــار بـــرد | تـا ز مسـتـی من ندانسـتـم کـه رشـک حـور بـود |
نقش شمس الدین تـبـریزیسـت جـان جـان عشق | کاین بـه دفتـرهای عشـق اندر ازل مسـطـور بـود |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج