اگـر بــه قــامـت رعــنـای او نـظــاره کــنـدز طــوق فــاخــتــه زنـجــیـر ســروپــاره کــنـدمـن و نـظـاره ابـروی او کـه چـون مـه عـیدتـمـام عـیـش جـه…
اگـر بــه قــامـت رعــنـای او نـظــاره کــنـد | ز طــوق فــاخــتــه زنـجــیـر ســروپــاره کــنـد |
مـن و نـظـاره ابـروی او کـه چـون مـه عـید | تـمـام عـیـش جـهـان را بـه یـک اشـاره کـنـد |
نصیب صبـح ز خـورشید داغ حـسـرت شد | دگـر کـسـی بـه چـه امـید سـینـه پـاره کـنـد |
نفس شـمرده زند هر که در بـسـاط وجـود | چــوصـبــح زنـدگـی خــویـش را دوبــاره کـنـد |
گرفـتـم این که بـود موج در شـنا تـردسـت | چـه دسـت وپـای درین بـحـر بـی کـنـاره کـند |
عجب که فرصت دیدن به عیب خلق رسد | بــه عـیـب خــویـش اگـر آدمـی نـظــاره کـنـد |
چـهـابـه چـشـم تـمـاشـاییـان کـنـد یـا رب | رخـی کـه دیـده خـورشـیـد پــرسـتــاره کـنـد |
نهان چـگونه کنم عشـق را که زور شـراب | بـه شـیشـه های تـنک کـار سـنگ خـاره کند |
چـو شمع گریه هرکس که آتـشین بـاشـد | جز این که دست بشوید ز جان چه چاره کند |
کسی که چون دل صد پـاره مصحفی دارد | چــرا بــه مـهـره گـل صـائب اسـتــخـاره کـنـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج