بـر آن بـودم کـه فـرهـنـگـی بــجـویـمکـه آن مـه رو نـهـد رویـی بـه رویـمبـگـفـتـم یـک سـخـن دارم بـه خـاطـربـه پـیش آ تـا بـه گـوش تـو بـگـویمکه خوابی…
بـر آن بـودم کـه فـرهـنـگـی بــجـویـم | کـه آن مـه رو نـهـد رویـی بـه رویـم |
بـگـفـتـم یـک سـخـن دارم بـه خـاطـر | بـه پـیش آ تـا بـه گـوش تـو بـگـویم |
که خوابی دیده ام من دوش ای جان | ز تـو خـواهم که تـعـبـیرش بـجـویم |
نــدارم مــحــرم ایــن خــواب جــز تــو | تـو بــشـنـو ای شـه سـتــارخـویـم |
بــجــنــبــانــیـد ســر را و بــخــنــدیـد | سـری را کـه بــدانـد مـو بـه مـویـم |
که یعـنی حـیله بـا من می سـکـالی | کــه مـن آیـیـنـه هـر رنـگ و بــویـم |
مــثـــال لـــعـــبـــتـــی ام در کـــف او | کـــه نــقـــش ســـوزن زردوز اویــم |
نبـاشـد بـی حـیات آن نقـش کـو کـرد | کمین نقشش منم درهای و هویم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج