مرا که دست به خواب است وقت گل چیدنچـه دل گـشـایـدم از گـرد بـاغ گـردیدن؟نــظــر ز روی تــو خــورشــیـد بــرنـمــی دارداگر چـه خوب تـر از خود نمی تـوان…
مرا که دست به خواب است وقت گل چیدن | چـه دل گـشـایـدم از گـرد بـاغ گـردیدن؟ |
نــظــر ز روی تــو خــورشــیـد بــرنـمــی دارد | اگر چـه خوب تـر از خود نمی تـوان دیدن |
دو شـیوه اسـت گل و نرگس ریاض بـهشـت | شـنـیـدن و نـشـنـیـدن، نـدیـدن و دیـدن |
بـپـوش چـشـم ز اوضـاع روزگـار کـه نـیسـت | لبـاس عـافـیتـی بـه ز چـشـم پـوشـیدن |
ریـاض حـسـن تـرا دوربـاش حـاجـت نـیسـت | که دست می رود ازکار، وقت گل چیدن |
مـخـند هرزه کـه از عـمـر صـبـح روشـن شـد | که تـیغ رشـتـه عمرسـت هرزه خـندیدن |
تـــــوان ز غــــره آغــــاز کــــارهــــا صـــــائب | بـه روشـنایی دل، سـلخ عـاقـبـت دیدن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج