قــصــه درد دل و غــصــه شـــبـــهــای درازصورتی نیست که جائی بـتوان گفتـن بـازمـحـرمی نیسـت کـه بـا او بـه کـنار آرم روزمونسی نیست که با وی به میان آ…
قــصــه درد دل و غــصــه شـــبـــهــای دراز | صورتی نیست که جائی بـتوان گفتـن بـاز |
مـحـرمی نیسـت کـه بـا او بـه کـنار آرم روز | مونسی نیست که با وی به میان آرم راز |
در غـم و خـواری از آنم کـه ندارم غـمـخـوار | دم فـرو بـسـتـه از آنم کـه نـدارم دمـسـاز |
خود چه شامیست شقاوت که ندارد انجام | یا چـه صبـحـسـت سـعادت که ندارد آغاز |
بــی نــیـازی نــدهـد دهـر خــدایـا تــو بــده | سـازگـاری نـکـنـد خـلـق خـدایا تـو بـسـاز |
از سـر لـطـف دل خـسـتـه بـیـچـاره عـبـیـد | بــنــواز ای کــرم عــام تــو بــیـچــاره نـواز |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج