فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٧١: صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد

صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهدبـستان خوشست لیک چو گلزار بـر دهدخـورشـید دیگریسـت که فـرمان و حـکم اوخـورشـیـد را بـرای مـصـالـح سـفـر دهـدبـوسه بـه ا…

صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهدبـستان خوشست لیک چو گلزار بـر دهد
خـورشـید دیگریسـت که فـرمان و حـکم اوخـورشـیـد را بـرای مـصـالـح سـفـر دهـد
بـوسه بـه او رسد که رخش همچو زر بـوداو را نـمـی رســد کـه رود مـال و زر دهـد
بـنگـر بـه طـوطـیان کـه پـر و بـال مـی زنندسوی شکرلبی که بـه ایشان شکر دهد
هر کس شکرلبـی بـگزیده سـت در جـهانما را شـکـرلبـیسـت کـه چـیزی دگر دهد
ما را شـکرلبـیسـت شـکرها گدای اوسـتما را شهنشهیست که ملک و ظفر دهد
هــمــت بـــلـــنــد دار اگـــر شـــاه زاده ایقـانع مـشـو ز شـاه کـه تـاج و کـمـر دهد
بــرکــن تــو جــامـه هـا و در آب حــیـات روتـا پـاره هـای خـاک تـو لـعـل و گـهر دهـد
بـگریز سـوی عشـق و بـپـرهیز از آن بـتـیکــو دلـبــری نـمـایـد و خــون جــگـر دهـد
در چـشـم مـن نـیـاید خـوبـی هـیـچ خـوبنقـاش جـسـم جـان را غـیبـی صـور دهد
کـی آب شــور نـوشــد بــا مـرغ هـای کـورآن مـرغ را کـه عـقـل ز کـوثـر خـبــر دهـد
خود پر کند دو دیده ما را بـه حسن خویشگــر مـاه آن بــبــیـنـد در حــال ســر دهـد
در دیــده گـــدای تـــو آیــد نـــگـــار خـــاکحـاشـا ز دیده ای کـه خـدایش نظـر دهد
خـامش ز حـرف گفـتـن تـا بـوک عـقـل کلمـا را ز عــقــل جــزوی راه و عــبــر دهـد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج