در کــوی عــشــق ره نـبــود جــبــرئیـل راپـی کـرده اسـت تـیزی این ره دلـیل رابــخــت ســیـه گــلـیـم نـدارد غــم گــزنـدحـاجـت بـه نـیل نیسـت رخ رود …
در کــوی عــشــق ره نـبــود جــبــرئیـل را | پـی کـرده اسـت تـیزی این ره دلـیل را |
بــخــت ســیـه گــلـیـم نـدارد غــم گــزنـد | حـاجـت بـه نـیل نیسـت رخ رود نیل را |
خــورشــیـد و مـه مـرا نـتــوانـد ز راه بــرد | هـر شـوخ دیده ای نـفـریـبـد خـلـیل را |
دل می دهد به نیم تپش عرض حال خود | حـاجـت بـه نـامـه بـر نـبـود جـبـرئیل را |
در بـزم اهل دید، نگه تـرجمان بـس است | گـل مـی زنـیـم روزنـه قــال و قــیـل را |
بـر زور خـود مناز کـه یک مشـت بـال و پـر | درهم شکست شوکت اصحاب فیل را |
حـیرانی جـمال تـو گردم کـه کـرده اسـت | از حسن سیر چشم، خدای جـمیل را |
گـوینـد بـازگـشـت بـخـیلـان بـود بـه خـاک | حـاشـا کـه هیچ خـاک پـذیرد بـخـیل را |
هر جـا حـدیث اهل سـخـن در مـیان فـتـد | صائب بـخوان تـو این غزل بـی بـدیل را |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج