فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٧٠٦: خمار سوخت مرا ساقیا شراب رسان

خـمـار سـوخـت مـرا سـاقـیـا شـراب رسـانمرا بـه چـشـمه حـیوان ازین سـراب رسـانگـرت هواسـت کـه سـیراب از محـیط شـویبه کام تشنه لبان فیض چون سحاب رسانرسـ…

خـمـار سـوخـت مـرا سـاقـیـا شـراب رسـانمرا بـه چـشـمه حـیوان ازین سـراب رسـان
گـرت هواسـت کـه سـیراب از محـیط شـویبه کام تشنه لبان فیض چون سحاب رسان
رسـیـد رشـتـه بـه گـوهـر ز پـیـچ و تـاب زدنتـو نیز رشتـه جـان را بـه پـیچ و تـاب رسـان
مشـو ز حـال دلـم غـافـل از سـیه مـسـتـینفس گداخـتـه خـود را بـه این کبـاب رسـان
مـگـیر پـای خـود از رنگ و بـوی گـل بـه حـنابـکـوش و شـبـنم خـود را بـه آفـتـاب رسـان
دل ســیـاه مــنــور شــود ز چــشــمــه نــورکـتـان هسـتـی خـود را بـه ماهتـاب رسـان
ز زهـد خـشـک نـهـال حـیات خـشـک شـودبـیـا بــه مـیـکـده و ریـشـه را بــه آب رسـان
مشـو بـه آب و عـلف چـون غـزال چـین قانعدم فـسـرده خـود را بـه مـشـک ناب رسـان
بـه خـنده صـرف مـکـن عـمـر را ز بـی دردیچـو کبـک سینه بـه سر پـنجـه عقاب رسان
اگـر چـه نـیـسـت عـمـارت پـذیـر کـلـبــه مـاز راه لـطـف تـو گـردی بـه این خـراب رسـان
چـو خم بـه اهل طلب درد و صاف بـا هم دهبـه هر کـه لب نگـشـاید شـراب ناب رسـان
به دست خشک مدار از گرهگشایی دستچـو شانه دست بـه آن زلف نیمتـاب رسـان
رســانـد خــانـه مـغــز مــرا بــه آب، خــمــارپــیـالـه ای بــه مـن خـانـمـان خـراب رسـان
اگــر بــه کــوی خــرابــات مــی روی صــائبز دور سـجــده مـا را بــه آن جــنـاب رســان

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج