ایــا یــاری کــه در تــو نــاپــدیــدمتـو را شکل عجـب در خـواب دیدمچو خاتـونان مصر از عشق یوسفتـرنج و دسـت بـیخـود می بـریدمکجا آن مه کجا آن چشم دوشی…
ایــا یــاری کــه در تــو نــاپــدیــدم | تـو را شکل عجـب در خـواب دیدم |
چو خاتـونان مصر از عشق یوسف | تـرنج و دسـت بـیخـود می بـریدم |
کجا آن مه کجا آن چشم دوشین | کجا آن گوش کان ها می شنیدم |
نـه تـو پـیدا نه مـن پـیدا نه آن دم | نه آن دندان کـه لب را می گـزیدم |
مــنــم انــبـــار آکـــنــده ز ســـودا | کز آن خـرمن همه سـودا کشیدم |
تــــو آرام دل ســــودایـــیـــانــــی | تــو ذاالـنـون و جـنـیـد و بــایـزیـدم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج