فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٦: به زبان چرب جانا بنواز جان ما را

بــه زبــان چــرب جــانــا بــنـواز جــان مــا رابه سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما راز مـیـان بـرآر دسـتـی مـگـر از مـیانـجـی تـوبـه کـران بــرد زمـانـه…

بــه زبــان چــرب جــانــا بــنـواز جــان مــا رابه سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما را
ز مـیـان بـرآر دسـتـی مـگـر از مـیانـجـی تـوبـه کـران بــرد زمـانـه غـم بـی کـران مـا را
به دو چشم آهوی تو که به دولت تو گردونهمـه عـبـده نویسـد سـگ پـاسـبـان مـا را
ز پــی عـمـاری تـو چـه روان کـنـیـم مـرکـبچـو رکیب تـو روان شد چه محل روان ما را
بـه سـرا و مجـلس خـود مطـلب نشـانی ماچو تو بـر نشان کاری چه کنی نشان ما را
گـلـه فـراق گـفــتــم کـه نـه نـیـک رفـت بــابه کرشمه مهر بـرنه پس از این زبـان ما را
بـه تو درگریخت خاقانی و جان فشاند بـر تواگـرش مـزید خـواهی بـپـذیر جـچـان مـا را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج