تـا چـنـد خـرقـه بـردرم از بـیم و از امـیـددرده شـراب و واخــرام از بــیـم و از امـیـدپــیـش آر جـام آتــش انـدیـشـه سـوز راکاندیشه هاست در سرم از بیم…
تـا چـنـد خـرقـه بـردرم از بـیم و از امـیـد | درده شـراب و واخــرام از بــیـم و از امـیـد |
پــیـش آر جـام آتــش انـدیـشـه سـوز را | کاندیشه هاست در سرم از بیم و از امید |
کشتـی نوح را که ز طوفان امان ماست | بــنـمـا کـه زیـر لـنـگـرم از بــیـم و از امـیـد |
آن زر سـرخ و نقـد طـرب را بـده کـه من | رخــسـارزرد چــون زرم از بــیـم و از امـیـد |
در حـلـقـه ز آنچ دادی در حـلق من بـریز | کآخـر چـو حـلـقـه بـر درم از بـیم و از امید |
بــار دگـر بـه آب ده ایـن رنـگ و بــوی را | کـاین دم بـه رنـگ دیگـرم از بـیم و از امـید |
ز آبـی کـه آب کـوثـر انـدر هوای اوسـت | کــانـدر هـوای کــوثــرم از بــیـم و از امـیـد |
در عـین آتـشـم چـو خـلیلم فرسـت آب | کآزر مــثــال بــتــگــرم از بــیـم و از امــیـد |
کوری چشم بد تو ز چشمم نهان مشو | کـز چـشـم هـا نـهانـتـرم از بـیم و از امـید |
در آفــتـــاب روی خــودم دار زانــک مــن | مـانـنـد ایـن غـزل تــرم از بــیـم و از امـیـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج