ز رویت دسـتـه گـل می تـوان کـردز زلفـت شـاخ سـنبـل می تـوان کردز قــد پــرخــم مـن در ره عــشــقبـر آب چـشـم من پـل می تـوان کردز اشـک خـون همچـون اطل…
ز رویت دسـتـه گـل می تـوان کـرد | ز زلفـت شـاخ سـنبـل می تـوان کرد |
ز قــد پــرخــم مـن در ره عــشــق | بـر آب چـشـم من پـل می تـوان کرد |
ز اشـک خـون همچـون اطلس من | بـراق عـشـق را جـل مـی تـوان کـرد |
ز هـر حـلـقـه از آن زلـفـیـن پـربـنـد | پـر گردن کـشـان غـل می تـوان کـرد |
تـو دریایی و من یک قطره ای جان | ولـیـکـن جــزو را کـل مـی تــوان کـرد |
دلـم صـدپـاره شـد هـر پـاره نـالـان | کـه از هر پـاره بـلـبـل مـی تـوان کـرد |
تـو قـاف قـندی و من لـام لـب تـلخ | ز قـاف و لـام مـا قـل مـی تــوان کـرد |
مـرا همـشـیره اسـت انـدیشـه تـو | از این شیره بسی مل می توان کرد |
رهـی دورسـت و جـان مـن پـیـاده | ولـی دل را چـو دلـدل می تـوان کـرد |
خمش کن زان که بی گفت زبانی | جهان پـربـانگ و غلغل می تـوان کرد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج