خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیمکه از سفهش بـس سـر انگشت گزیدیمگـر هیچ گـریزی بـگـریز از هوس خـویشزیـرا هـمـه رنـج از هـوس بـیهـده دیـدیـموالله که …
خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیم | که از سفهش بـس سـر انگشت گزیدیم |
گـر هیچ گـریزی بـگـریز از هوس خـویش | زیـرا هـمـه رنـج از هـوس بـیهـده دیـدیـم |
والله که مفری بـجـز از فر رخـش نیسـت | کـاندر خـضـر و گـلـشـن او مـی نگـریدیم |
هـر روز کـه بـرخـیـزی رو پـاک بـشـویـی | آن سـوی دو ای دل کـه گـه درد دویـدیم |
آن سوی که در ساعت دشوار دل خـلق | آیـد کـه خـدایـا هـمـه مـحـتـاج و مـریدیم |
هـر دانـه کـه چـیدیم هـلـه دام بـلـا بـود | سوی تو پراشکسته و تن خسته پریدیم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج