فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٦٦: خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود

خـفـتــه نـمـود دلـبــر گـفـتــم ز بــاغ زودشفتـالوی بـدزدم او خود نخفتـه بـودخـنـدیـد و گـفـت روبــه آخـر بــه زیـرکـیاز دست شیر صید کجا سهل درربودمر…

خـفـتــه نـمـود دلـبــر گـفـتــم ز بــاغ زودشفتـالوی بـدزدم او خود نخفتـه بـود
خـنـدیـد و گـفـت روبــه آخـر بــه زیـرکـیاز دست شیر صید کجا سهل درربود
مر ابـر را که دوشـد و آن جـا که دررسـدالا مگر که ابـر نماید بـه خویش جـود
معدوم را کجـاست بـه ایجـاد دست و پـافضل خـدای بـخـشد معدوم را وجـود
مـعـدوم وار بــنـشــیـن زیـرا کـه در نـمـازداد ســلـام نـبــود الـا کـه در قــعــود
بــر آتــش آب چــیـره بــود از فــروتــنــیکآتـش قیام دارد و آبـست در سجـود
چون لب خموش باشد دل صدزبان شودخـاموش چـند چـند بـخواهیش آزمود

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج