عـیب یـاران و دوسـتـان هـنـرسـتسـخـن دشمنان نه معتـبـرسـتمـــهــر مـــهــر از درون مـــا نـــرودای بـرادر که نقش بـر حـجـرستچـه تـوان گفت در لطـافت دو…
عـیب یـاران و دوسـتـان هـنـرسـت | سـخـن دشمنان نه معتـبـرسـت |
مـــهــر مـــهــر از درون مـــا نـــرود | ای بـرادر که نقش بـر حـجـرست |
چـه تـوان گفت در لطـافت دوسـت | هر چـه گویم از آن لطـیفـتـرسـت |
آن کـه مـنظـور دیده و دل مـاسـت | نتـوان گفـت شـمس یا قمرسـت |
هر کسی گو بـه حـال خـود بـاشد | ای بــرادر کـه حـال مـا دگـرسـت |
تو که در خواب بوده ای همه شب | چـه نصیبـت ز بـلبـل سـحـرسـت |
آدمـی را کـه جـان مـعـنی نیسـت | در حـقیقت درخـت بـی ثـمرست |
مــا پــراکــنـدگــان مــجــمــوعــیـم | یار مـا غـایبـسـت و در نظـرسـت |
بـرگ تـر خشک می شود بـه زمان | برگ چشمان ما همیشه ترست |
جـان شـیـریـن فـدای صـحـبـت یـار | شرم دارم که نیک مخـتـصرسـت |
ایـن قــدر دون قـدر اوســت ولـیـک | حـد امـکـان مـا همـین قـدرسـت |
پـرده بـر خـود نـمـی تـوان پـوشـید | ای بـرادر که عشق پـرده درست |
سـعـدی از بـارگـاه قـربـت دوسـت | تـا خـبـر یافتـست بـی خـبـرست |
مـا سـر اینـک نـهـاده ایم بـه طـوع | تــا خـداونـدگـار را چـه سـرسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج