نیم غـمـگـین کـه مـرگ آرد مـرا از زنـدگـی بـیرونازین داغم که می آرد ز شغل بندگی بیرونچــنـیـن کـز قـطـع راه زنـدگـانـی مـانـده گـردیـدممگـر خـواب اجـل…
نیم غـمـگـین کـه مـرگ آرد مـرا از زنـدگـی بـیرون | ازین داغم که می آرد ز شغل بندگی بیرون |
چــنـیـن کـز قـطـع راه زنـدگـانـی مـانـده گـردیـدم | مگـر خـواب اجـل آرد مـرا از مـاندگـی بـیرون |
تـهیدسـتـی است بـر اهل کرم از کوه سنگین تـر | نـیـارد از گــرانـی ابــر را بــارنـدگـی بــیـرون |
کـنـد همـصـحـبـت بـد در نـظـرهـا خـوار نـیکـان را | پــر طـاوس را پــا آرد از زیـبــنـدگـی بــیـرون |
تـــواضــع مــی فــزایــد رتـــبـــه اربـــاب دولــت را | ز غـلـطـانـی نیاید گـوهر از ارزنـدگـی بـیرون |
ز پیری می کشد از ظلم دست خویش هم ظالم | خـمـیـدن تـیغ را آرد گـر از بـرنـدگـی بـیـرون |
بــــرآورد آن کــــه از دوزخ مـــن آلـــوده دامـــان را | مرا ای کـاش می آورد از شـرمندگی بـیرون |
رگ گـردن فـزود از طـوق قـمـری ســرو را صــائب | ز رعنایی نیارد سـرکشـان را بـندگی بـیرون |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج