ز بــزم وصـل ذوق انـتـظـارم مـی کـشـد بــیـرونز پـای گـل بـه صـحـرا خـارخـارم مـی کـشـد بـیرونز عـشـق آهنـین دل در کـدامـین پـرده بـگـریزم؟که گر در سن…
ز بــزم وصـل ذوق انـتـظـارم مـی کـشـد بــیـرون | ز پـای گـل بـه صـحـرا خـارخـارم مـی کـشـد بـیرون |
ز عـشـق آهنـین دل در کـدامـین پـرده بـگـریزم؟ | که گر در سنگ باشم چون شرارم می کشد بیرون |
ز فـکـر حـسـن عـالـمگـیر او پـیوسـتـه در وصـلـم | کـه دیگـر زین مـحـیط بـیکـنـارم مـی کـشـد بـیرون؟ |
نـپــیـمــایـم چــرا بــا چــشــم راه قــدردانـی را؟ | که بـا مژگان ز پـای سـعی، خـارم می کشد بـیرون |
مـرا در پــرده شـرم و حــیـا سـاقـی چــنـان دارد | کـه گر در بـاده افـتـم، هوشـیارم می کـشـد بـیرون |
هـزاران سـالـه راه از خـودپـرسـتـی دور گـردیـدم | همـان از خـود کـمـنـد زلـف یارم مـی کـشـد بـیرون |
چـه افتـاده اسـت از بـزم وصال خـود شود مانع؟ | سبکدستی که خشک از جویبـارم می کشد بیرون |
مرا هر کس که بیرون می کشد از گوشه خلوت | سـتـمکاری اسـت کز آغوش یارم می کشـد بـیرون |
نـخــواهـد دانـه مـن مـانـد در زیـر زمـیـن صــائب | ز مـغــز خــاک آخــر نـوبــهـارم مـی کـشــد بــیـرون |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج