گر تو بنمی خسپی بنشین تو که من خفتمتـو قـصـه خـود می گو من قصـه خـود گفـتـمبــس کـردم از دسـتــان زیـرا مـثـل مـسـتـاناز خواب به هر سویی می جنبم و می …
گر تو بنمی خسپی بنشین تو که من خفتم | تـو قـصـه خـود می گو من قصـه خـود گفـتـم |
بــس کـردم از دسـتــان زیـرا مـثـل مـسـتـان | از خواب به هر سویی می جنبم و می افتم |
مـن تــشـنـه آن یـارم گـر خـفـتــه و بــیـدارم | بـا نـقـش خـیال او هـمـراهـم و هـم جـفـتـم |
چــون صــورت آیـیــنــه مــن تــابــع آن رویــم | زان رو صــفــت او را بــنـمـودم و بــنـهـفـتــم |
آن دم کـه بــخـنـدیـد او مـن نـیـز بــخـنـدیـدم | وان دم کـه بـرآشـفـت او من نیز بـرآشـفـتـم |
بـاقـیش بـگو تـو هم زیرا کـه ز بـحـر تـوسـت | درهـای مـعـانـی کـه در رشـتـه دم سـفـتـم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج