ز آه مــن نــدارد هــیــچ پــروا کــج کــلــاه مــنز شوخی می کند چون زلف خود بازی به آه منبـه اسـتـغنا دل از عاشـق سـتـاند کم نگاه منبـه شـمـشـیر تـغـ…
ز آه مــن نــدارد هــیــچ پــروا کــج کــلــاه مــن | ز شوخی می کند چون زلف خود بازی به آه من |
بـه اسـتـغنا دل از عاشـق سـتـاند کم نگاه من | بـه شـمـشـیر تـغـافـل مـلـک گـیرد پـادشـاه من |
خـدا زین بـرق عـالـمـسـوز جـانـان را نگـه دارد! | کـه مژگـان می شـود انگـشـت زنهار از نگـاه من |
نمی داند خس و خاشاک بال شعله می گردد | رقـیب از سـاده لـوحـی خـار می ریزد بـه راه من |
غـرور یـار از اظـهـار عـجــز مـن یـکـی صـد شـد | بــه کــار مــدعــی آمـد دریـن دعــوی گــواه مـن |
پـــریــشــان کــرد خــط یــار اوراق حــواســم را | که را گویم که از گردی پـریشان شد سپـاه من؟ |
محـبـت جـمع بـا تـن پـروری صـائب نمی گـردد | وگـرنـه مـی شـود هـر سـایـه خــاری پــنـاه مـن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج