چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟سـتـاره نقطه سهوست صبـح روشن راهمیشـه تـهمت نظـاره می کشـد عـاشـقز آفـتـاب خـبــر نـیـسـت چـشـم روزن رافـغـان کـه خ…
چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟ | سـتـاره نقطه سهوست صبـح روشن را |
همیشـه تـهمت نظـاره می کشـد عـاشـق | ز آفـتـاب خـبــر نـیـسـت چـشـم روزن را |
فـغـان کـه خـار عـلـایـق ز تــیـزدسـتـی هـا | امـان نـداد کـه ســازیـم جــمـع دامـن را |
گـره بـه جـبـهه میفـکـن کـه رشـتـه همـوار | بــه قــطــع راه بــود تــازیـانـه ســوزن را |
زبـــــان پـــــاک بـــــود لــــازم دل روشـــــن | کـه بـرگ از ید بـیضـاسـت نخـل ایمـن را |
گشـاده دار دل و دسـت را کـه لنگـر سـنگ | ازین دو شـیوه شـود بـادبـان فـلـاخـن را |
چـو ماه نو، قد خم گشتـه بـر سپـهر وجـود | اشاره ای است که آماده بـاش رفتـن را |
ز جـمع دانه که خـواهد نصیب خـاک شـدن | مساز تنگ به خود همچو مور مسکن را |
کــنـون کـه قــوت بــازوی رســتــمـی داری | بــــرآر از چـــه بــــیـــژن روان روشـــن را |
غــبــار دیـده جــان اســت پــیـکـرت صــائب | بــه آه زیــر و زبــر ســاز، خــانــه تــن را |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج