ای عشق که کردستی تو زیر و زبر خوابمتـا غـرقه شـده سـت از تـو در خـون جـگر خـوابـماز کان شکر جـسـتـن اندر شـب آبـسـتـنبــگـداخــت در انـدیـشـه مـانـنـد…
ای عشق که کردستی تو زیر و زبر خوابم | تـا غـرقه شـده سـت از تـو در خـون جـگر خـوابـم |
از کان شکر جـسـتـن اندر شـب آبـسـتـن | بــگـداخــت در انـدیـشـه مـانـنـد شــکـر خــوابــم |
بـی لطـف وصـال او گـشـتـم چـو هلـال او | تــا شــب نــبـــرد هــرگــز در دور قــمــر خــوابــم |
چون شب بشود تاری بـا این همه بیداری | بـا عـشـق همی گویم کای عـشـق بـبـر خـوابـم |
چـون خـواب مـرا بـینـد بـگـریزد و بـنشـیند | از مــن بـــرود آیــد در شـــخـــص دگــر خـــوابـــم |
یـاران کــه چــه یـاریـدم تــنـهـا مـگـذاریـدم | چون عشق ملک برده ست از چشم بشر خوابم |
بـنشـین اگری عاشـق تـا صبـحـدم صادق | بــا مـن کـه نـمـی آیـد تـا صـبـح و سـحـر خـوابـم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج