بـه هم پـیوسته از بـس در حریم سینه داغ منتــمـاشــایـی نـدارد رنـگ از گـلـگـشـت بــاغ مـنچـنان از آفـتـاب عـشـق می جـوشـد دماغ منکـه پـهلـو می زند بـا…
بـه هم پـیوسته از بـس در حریم سینه داغ من | تــمـاشــایـی نـدارد رنـگ از گـلـگـشـت بــاغ مـن |
چـنان از آفـتـاب عـشـق می جـوشـد دماغ من | کـه پـهلـو می زند بـا چـشـمه خـورشـید داغ من |
مرا برده است وحشت از جهان آب و گل بیرون | عـرق ریزد فـلـک بـیهوده ز انجـمـن در سـراغ مـن |
ز مــنــت بــر دل روشــن بــود مــردن گــواراتــر | شـود دسـت حـمـایـت بـاد صـرصـر بـر چـراغ مـن |
مـرا زنـگــار از دل چــون زدایـد بــاده لــعــلــی؟ | کـه می چـون لـالـه خـون مـرده گـردد در ایاغ من |
ز فــکــر عــافــیــت آســوده ام بـــا درد و داغ او | ز جــوش گــل نـدارد ســبــزه بــیـگــانـه بــاغ مـن |
اگـر چـه خـاک من گلرنگ شـد از بـاده پـیمایی | همـان خـمیازه چـون گـل می زند موج از ایاغ من |
مشو از شبـنم خـونگرم من ای شـاخ گل غافل | که می سوزد نفس خورشید تـابـان در سراغ من |
ندارد دودمان عشـق چـون من مجـلس افروزی | سـیـه مـسـتــی کـنـد پــروانـه از دود چــراغ مـن |
به شیرین کاری صنعت ز شیرین بـرده ام دل را | چـرا مـیـراب جــوی شـیـر نـبــود سـنـگـداغ مـن؟ |
ازان دارد چــو داغ لــالــه، داغ مـن رگ خــامـی | که بیش از داغ، شور عشق می سوزد دماغ من |
ز تأثــیـر دعـای جـوشـن مـی نـشـکـنـد صـائب | بـه سـنگ خـاره چـون یاقـوت اگـر غـلطـد ایاغ من |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج