فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٦٣٤: بنه ای سبز خنگ من فراز آسمان ها سم

بـنـه ای سـبـز خـنـگ مـن فـراز آسـمـان هـا سـمکه بـنوشـت آن مه بـی کیف دعوت نامه ای پـیشـمروان شد سوی ما کوثر که گنجا نیست ظرف اندربـدران مشـک سـقـا ر…

بـنـه ای سـبـز خـنـگ مـن فـراز آسـمـان هـا سـم که بـنوشـت آن مه بـی کیف دعوت نامه ای پـیشـم
روان شد سوی ما کوثر که گنجا نیست ظرف اندر بـدران مشـک سـقـا را بـزن سـنگی و بـشـکـن خـم
یـکـی آهـوی چــون جــانـی بــرآمـد از بــیـابــانـی کــه شــیـر نــر ز بــیـم او زنــد بــر ریـگ ســوزان دم
همه مـسـتـیم ای خـواجـه بـه روز عـید می مـاند دهل مست و دهلزن مست و بـیخود می زند لم لم
درآمـد عـقـل در مـیـدان ســر انـگـشــت در دنـدان که بـر سـرمسـت و بـا حـیران چـه بـرخـوانیم الهاکم
یـکـی عـاقـل مـیـان مـا بـه دار وهـم نـمـی یـابـنـد در این زنجـیر مجـنونان چـه مجـنون می شـود مردم
بــر مـخــمـور یـک سـاغـر بــه از صـد خــانـه پــرزر بــریـزم بــر تــن لــاغــر از آن بــاده یـکــی قــمــقــم
میان روزه داران خـوش شـراب عشق در می کش نه آن مستـی که شب آیی ز شرم خلق چون کزدم
بـخـور بـی رطـل و بـی کوزه میی کو نشـکند روزه نه ز انگور است و نه از شیره نه از بکنی نه از گندم
شـرابـی نـی کـه درریـزی سـر مـخـمـور بـرخـیزی دروغــیــن اســت آن بـــاده از آن افــتــاد کــوتــه دم
رسـید از بـاده خـانه پـر بـه زیر مشـک می اشـتـر رها کـن خـواب خـراخـر کـه قـمقـم بـانگ زد قـم قـم
دهان بـربـند و محرم شو به کعبه خامشان می رو پـیاپـی اندر این مستـی نه اشتـر جو و نی جـم جم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج