ای دوسـت شـکر بـهتـر یا آنک شکر سـازدخـوبـی قـمـر بــهـتـر یـا آنـک قـمـر سـازدای بـاغ تـوی خـوشـتـر یا گلشـن گل در تـویـا آنـک بــرآرد گـل صـد نـرگـس…
ای دوسـت شـکر بـهتـر یا آنک شکر سـازد | خـوبـی قـمـر بــهـتـر یـا آنـک قـمـر سـازد |
ای بـاغ تـوی خـوشـتـر یا گلشـن گل در تـو | یـا آنـک بــرآرد گـل صـد نـرگـس تـر سـازد |
ای عقل تو بـه بـاشی در دانش و در بینش | یا آنک بـه هر لحظه صد عقل و نظر سازد |
ای عـشـق اگر چـه تـو آشـفـتـه و پـرتـابـی | چیزیست که از آتش بر عشق کمر سازد |
بـیـخـود شـده آنـم سـرگـشـتـه و حـیـرانـم | گاهیم بـسوزد پـر گاهی سـر و پـر سـازد |
دریای دل از لطفش پـرخـسـرو و پـرشـیرین | وز قـطـره انـدیشـه صـد گـونه گـهر سـازد |
آن جـملـه گـهرها را اندرشـکـند در عـشـق | وان عشق عجـایب را هم چـیز دگر سـازد |
شمس الحق تبریزی چون شمس دل ما را | در فـعـل کـند تـیغـی در ذات سـپـر سـازد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج