فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٦٢٧: چو آمد روی مه رویم که باشم من که من باشم

چو آمد روی مه رویم که بـاشم من که من باشمچـو هر خـاری از او گل شد چـرا من یاسمن بـاشمچو هر سنگی عسل گردد چرا مومی کند مومیهمه اجسام چون جان شد چرا است…

چو آمد روی مه رویم که بـاشم من که من باشمچـو هر خـاری از او گل شد چـرا من یاسمن بـاشم
چو هر سنگی عسل گردد چرا مومی کند مومیهمه اجسام چون جان شد چرا استـیزه تـن بـاشم
یـقـین هـر چـشـم جـو گـردد چـو آن آب روان آمـدچو در جلوه ست حسن او چه بند بوالحسن باشم
اگـر چـه در لـگـن بــودم مـثــال شـمـع تــا اکـنـونچو شمعم جـمله گشت آتـش چرا اندر لگن بـاشم
چـو از نحـس زحـل رستـم چـه زیر آسمان بـاشمچو محنت جمله دولت گشت از چه ممتـحن بـاشم
حـسد بـر من حسد دارد مرا بـر کی حسد بـاشدز جـوی خـمر چـون مستـم چـرا تـشنه لبـن بـاشم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج