فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٦٢٥: به یک زخم نمایان سرفرازم از شهیدان کن

بـه یک زخـم نمایان سـرفرازم از شـهیدان کنچـو صـبـح وصـل خـندانم ازین لطـف نمایان کناگر خـواهی که خورشید از گریبـانت بـرون آیدسحرخیزی فن خود همچون صبح …

بـه یک زخـم نمایان سـرفرازم از شـهیدان کنچـو صـبـح وصـل خـندانم ازین لطـف نمایان کن
اگر خـواهی که خورشید از گریبـانت بـرون آیدسحرخیزی فن خود همچون صبح پاکدامان کن
نگاه شور چـشمان می بـرد شیرینی از شکرلب پـر خـنده خـود را ز چـشـم غـیر پـنهان کـن
به زلف خود مشو مغرور و عالم را مزن بر همحــذر از نـالـه زنـجــیـر ســوز بــیـگـنـاهـان کــن
بـه عزم سیر بـا اغیار چون در بـوستـان گردیچو بـینی سنبـلی را یاد این خاطر پـریشان کن
گــلــت پــا در رکــاب جــلــوه بــاد خــزان داردبـرو ای بـلـبـل بـی درد آه و نـالـه سـامـان کـن
خـیال زنده رود از سـینه گـرد غـم بـرد صـائبچـو غـم زور آورد بـر خـاطـرت یاد صـفـاهان کـن

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج