دمـاغ خـشـک مـا را بـاده رنـگـیـن نـمـی سـازدشـراب آتـشـین بـا کـاسـه چـوبـین نمـی سـازدنـگـیرد رنگ از فـانوس رنگـین شـعـلـه سـرکـشمـی گـلـگـون رخ زرد…
دمـاغ خـشـک مـا را بـاده رنـگـیـن نـمـی سـازد | شـراب آتـشـین بـا کـاسـه چـوبـین نمـی سـازد |
نـگـیرد رنگ از فـانوس رنگـین شـعـلـه سـرکـش | مـی گـلـگـون رخ زرد مـرا رنـگـیـن نـمـی ســازد |
هنرمـندی اگـر این قـدر دارد، جـز بـه خـون خـود | دهـان تـیـشـه فـرهـاد را شـیـریـن نـمـی سـازد |
نـســازد قـدردان وقـت را شــور جــنـون غــافــل | که خواب بلبلان را فصل گل سنگین نمی سازد |
به شکر، خسرو دوشاب دل، پیوست از شیرین | سـر پـوچ هوسـناکـان بـه یک بـالین نمی سـازد |
زبـس سود از سفر بـرخـاسـت در ایام ما صائب | حـنـا را رفـتـن هنـدوسـتـان رنگـین نمـی سـازد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج