مروت نیست گل از بوستان پیش از سحر چیدنبـسـاط خـرمـی و عـیـش را نـاچـیـده بــرچـیـدنز روی گـلرخـان قـانع ز گـل چـیدن بـه دیدن شـوکه گردد خـارخـار حـرص …
مروت نیست گل از بوستان پیش از سحر چیدن | بـسـاط خـرمـی و عـیـش را نـاچـیـده بــرچـیـدن |
ز روی گـلرخـان قـانع ز گـل چـیدن بـه دیدن شـو | که گردد خـارخـار حـرص بـیش از بـیشتـر چـیدن |
اگـر از دردمـندی ها شـوی بـاریک، بـی زحـمـت | گل بـی خار چـون رگ می تـوان از نیشتـر چیدن |
زمـیـن گـیـر وطـن قـدر سـبـکـبــاری نـمـی دانـد | ز بـی بـرگ و نوایی می تـوان گل در سفر چیدن |
چـه خونها می کند در دل خـس و خـار علایق را | ز گـلـزار جـهان دامـان خـود چـون سـرو بـرچـیدن |
مـکـش بـا گـریه مـسـتـانـه در پـرداز دل زحـمـت | که بـیکارسـت خـار و خـس ز راه سیل بـرچـیدن |
مـجـو صـبـر از دل دیـوانـه در هـنـگـامـه طـفـلـان | که تـلخی دیده دست و پـا کند گم در ثمر چیدن |
ز حـیـرانـی مـسـخـر کـرد شـبــنـم گـلـعـذاران را | به دست بسته اینجا می توان گل بیشتر چیدن |
ز غـفـلـت پــهـن کـردم در ره ســیـل فـنـا صـائب | بـسـاطی را که می بـایسـت ناافکنده بـر چـیدن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج