ای دل بـه غـمـش ده جـان یعـنی بـنمـی ارزدبی سر شو و بی سامان یعنی بنمی ارزدچـون لـعـل لـبـش دیـدی یک بـوسـه بـدزدیدیبـرخـیـز ز لـعـل و کـان یـعـنـی بـ…
ای دل بـه غـمـش ده جـان یعـنی بـنمـی ارزد | بی سر شو و بی سامان یعنی بنمی ارزد |
چـون لـعـل لـبـش دیـدی یک بـوسـه بـدزدیدی | بـرخـیـز ز لـعـل و کـان یـعـنـی بـنـمـی ارزد |
در عشق چنان چوگان می باش به سر گردان | چـون گـوی در این میدان یعـنی بـنمی ارزد |
بـی پـا شـد و بـی سـر شـد تـا مرد قلندر شد | شـابــاش زهـی ارزان یـعـنـی بـنـمـی ارزد |
چـون آتــش نـو کـردی عـقـلـم بــه گـرو کـردی | خـاک تـوم ای سـلـطـان یعـنی بـنمـی ارزد |
بـر عشـق گذشـتـم من قربـان تـو گشـتـم من | آن عـیـد بـدیـن قـربـان یـعـنـی بـنـمـی ارزد |
چــون مــردم دیـوانـه ویـران کــنــم ایـن خــانـه | آن وصـل بـدین هجـران یعـنـی بـنـمـی ارزد |
تـــا دل بـــه قــمــر دادم از گــردش او شـــادم | چـون چـرخ شـدم گـردان یعـنی بـنمی ارزد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج