بــا تـلـخـی مـعـزولـی مـیـری بـنـمـی ارزدیک روز همی خـندد صد سال همی لرزدخــربــنـدگــی و آنـگــه از بــهـر خــر مـردهبــهـر گـل پـژمـرده بــا خـار ه…
بــا تـلـخـی مـعـزولـی مـیـری بـنـمـی ارزد | یک روز همی خـندد صد سال همی لرزد |
خــربــنـدگــی و آنـگــه از بــهـر خــر مـرده | بــهـر گـل پـژمـرده بــا خـار هـمـی سـازد |
زنـهـار نــخــنــدی تــو تــا اوت نــخــنــدانـد | زیرا که همه خنده زین خنده همی خیزد |
ای روی تـرش بـنگر آن را کـه تـرش کـردت | تـا او شـکـری شـیرین در سـرکه درآمیزد |
ای خـسـتـه افـتـاده بـنگر کـه که افـکـندت | چــون درنـگـری او را هـم اوت بــرانـگـیـزد |
گر زانک سگی خسبد بر خاک سر کویش | شـیـر از حـذر آن سـگ بـگـدازد و بـگـریزد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج