شـراب لعـل از لبـهای دلبـر می تـوان خـوردنمی بی دردسر زین جام و ساغر می توان خوردنبـه حرف تلخ ازان لبهای میگون بـرنمی گردمکه می هر چند بـاشد تـلخ بـهت…
شـراب لعـل از لبـهای دلبـر می تـوان خـوردن | می بی دردسر زین جام و ساغر می توان خوردن |
بـه حرف تلخ ازان لبهای میگون بـرنمی گردم | که می هر چند بـاشد تـلخ بـهتـر می توان خوردن |
بـه غیر از بـوسه کز تکرار رغبـت را کند افزون | کـدامـیـن قـنـد را دیـگـر مـکـرر مـی تـوان خـوردن؟ |
اگـر روی عـرقـنـاک تــو در مـد نـظــر بــاشــد | چـو آب زندگـی گـرمای محـشـر می تـوان خـوردن |
اگر چه تلخ گفتارست آن شیرین دهن صائب | فـریـب وعـده او را چــو شـکـر مـی تــوان خــوردن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج