عرق به چهره نشسته است آن پریوش راکـه دیـده اسـت بــه ایـن آبــداری آتــش را؟ز عـکس خـویش در آیینه روی می پـوشـدچــگــونــه رام تـــوان کــرد آن پـــری…
عرق به چهره نشسته است آن پریوش را | کـه دیـده اسـت بــه ایـن آبــداری آتــش را؟ |
ز عـکس خـویش در آیینه روی می پـوشـد | چــگــونــه رام تـــوان کــرد آن پـــریــوش را؟ |
مـکـن اشـاره ابــرو بــه کـار بــوالـهـوســان | مـزن بــه صـیـد زبــون، تـیـر روی تــرکـش را |
گـهـر بــه رشـتـه بــرون آیـد از پـریـشـانـی | بـــه زلــف یــار گــذار ایــن دل مــشــوش را |
نــیـام ســوز بــود تــیـغ بــرق بــی زنــهــار | نهان چگونه توان داشت عشق سرکش را؟ |
زمال، حرص محال است سیر چـشم شود | کـه ســوخــتــن نـبــود اشــتــهـای آتــش را |
ز دل مـیـار نـسـنـجـیـده حـرف را بـه زبــان | عـنـان کـشـیده نـگـه دار اسـب سـرکـش را |
بـه خـاکسـاری ما صـرفـه نیسـت خـندیدن | مکن بـه جـام سـفالین شـراب بـی غـش را |
گهر به سنگ زدن صائب از بـصیرت نیست | مـخـوان بـه مردم بـی درد شـعـر دلـکـش را |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج